وقتی نام «ماراتن» را می‌شنویم، بیشتر ما به مسابقه‌ای نفس‌گیر و طولانی فکر می‌کنیم که نقطه‌به‌نقطه‌اش با تلاش و اراده معنا پیدا می‌کند. اما پشت این نام، داستانی بسیار قدیمی‌تر و انسانی‌تر نهفته است؛ داستان مردی که جانش را برای رساندن یک پیام گذاشت و ماجرایی که بعدها الهام‌بخش یکی از مشهورترین رقابت‌های ورزشی جهان شد. روایت این ماجرا از دل تاریخ یونان باستان آغاز می‌شود و به شکل‌گیری سنتی جهانی می‌رسد که امروز میلیون‌ها نفر در آن شرکت می‌کنند.

آغاز ماجرا: خبر حمله ایرانیان

در سال ۴۹۰ پیش از میلاد، خبر مهمی در آتن پیچید. نیروهای دریابُرد ایران به دستور داریوش بزرگ، پس از پیشروی در چند منطقه و تصرف جزیره «اوبوآ» به سواحل آتیکا رسیده بودند و در دشت ماراتن پیاده می‌شدند. هدف این لشکرکشی، پایان دادن به تحریکات آتنی‌ها در مناطق یونانی‌زبانِ تحت فرمان ایران در آسیای صغیر بود. لشکری نزدیک به سی هزار پیاده‌نظام و هزار سوار، با پشتیبانی حدود ششصد کشتی، یکی از بزرگ‌ترین عملیات نظامی ترکیبی دوران باستان را رقم زده بود.

آتن خود را در خطر می‌دید و پیش از وقوع نبرد، نیاز به کمک اسپارت داشت؛ شهری که جنگجویانش شهرتی افسانه‌ای داشتند. در این میان، مردی به نام فیلیپیدس، بدون دریافت فرمان رسمی، با اتکاء به حس میهن‌دوستی و وظیفه اخلاقی، تصمیم گرفت مسافت بی‌رحمانه‌ی میان آتن تا اسپارت را بدود.

دویدن افسانه‌ای ۲۴۰ کیلومتری

فیلیپیدس مسیر دشوار ۲۴۰ کیلومتر را در تنها دو شبانه‌روز پیمود. روایت هرودوت در کتاب ششم تاریخ جنگ‌های پارسیان نشان می‌دهد که او پس از رسیدن به اسپارت، درخواست کمک را مطرح کرد و سپس به آتن بازگشت. برخی مورخان بعدها نوشته‌اند که او پیام‌رسان حرفه‌ای بوده، اما اهمیت کار او در آن است که این دویدن را از سر اضطرار و عشق به میهن انجام داده بود، نه به‌عنوان مأموریتی رسمی.

نبرد ماراتن و دویدن دوم

پس از بازگشت فیلیپیدس، یونانیان در تپه‌های مشرف بر دشت ماراتن مستقر شدند و نیروهای ایرانی در منطقه‌ای باتلاقی پیاده شدند؛ وضعیتی که حرکت و آرایش جنگی آنان را دشوار می‌کرد. چند روز بعد، فرمانده ایرانیان، آرتافرن، به‌همراه داتیس، دریاسالار ماد، تصمیم به عقب‌نشینی گرفتند و سربازان به سوی کشتی‌ها بازگشتند.

فیلیپیدس که در میدان نبرد حضور داشت، وقتی نشانه‌های عقب‌نشینی را دید، برای آگاه‌کردن مردم آتن که در نگرانی به‌سر می‌بردند، بار دیگر به راه افتاد؛ این‌بار مسیر کوتاه‌تر اما طاقت‌فرسای ۴۰ کیلومتری ماراتن تا آتن. گفته‌اند که او پس از ورود به شهر و رساندن خبر پیروزی تنها یک جمله بیان کرد:
«شاد باشید، ما پیروز شدیم.»
و همان‌جا بر زمین افتاد و جان سپرد.

گرچه برخی منابع قدیمی این بخش از داستان را به افراد دیگری نسبت داده‌اند، اما روایت مشهور و پذیرفته‌شده همان است که در طول قرن‌ها نقل شده و در ذهن مردم ماندگار شده است.

چرا مسابقه «ماراتن» نام گرفت؟

در قرن نوزدهم، هنگامی که پی‌یر دو کوبرتین و یارانش تصمیم گرفتند مسابقات المپیک باستان را احیا کنند، به‌دنبال رویدادی نمادین بودند تا روح یونان و قهرمانی‌هایش را زنده کنند. داستان فیلیپیدس دقیقا همان چیزی بود که نیاز داشتند: دویدن برای امید، پیروزی و نجات یک شهر.

به همین دلیل، مسابقه دو بلند‌مدت المپیک را «ماراتن» نامیدند؛ در یادبود دویدن قهرمانانه‌ای که بیش از دو هزار سال قبل در همان دشت روی داده بود. ابتدا طول مسیر کاملاً مشخص نبود، اما در نهایت، مسیر ۴۲ کیلومتری – بر پایه روایت تاریخی – به عنوان استاندارد پذیرفته شد. بعدها در المپیک لندن، این عدد با ۱۹۵ متر اضافه دقیقاً تثبیت شد: ۴۲.۱۹۵ کیلومتر.

میراثی که تا امروز ادامه دارد

امروز هرگاه ماراتنی در نیویورک، برلین، توکیو یا حتی شهرهای کوچک برگزار می‌شود، ردپای فیلیپیدس در آن جریان دارد. هزاران دونده، حرفه‌ای یا آماتور، با هر قدمی که برمی‌دارند، بخشی از خاطره‌ای را زنده می‌کنند که با فداکاری یک انسان آغاز شد.

اینکه روایت دقیق چه بوده و کدام بخش‌ها به مرور زمان رنگ افسانه گرفته‌اند، چیزی از زیبایی این ماجرا کم نمی‌کند. آنچه مهم است این است که «ماراتن» فقط یک مسابقه نیست؛ یادآوری است از اینکه گاهی یک انسان می‌تواند با اراده‌ای خالص، در جریان تاریخ تغییر ایجاد کند.

داستان نام‌گذاری ماراتن، پیوندی است میان تاریخ و ورزش، میان نبردهای باستان و رقابت‌های مدرن، و میان تلاشی فردی و حماسه‌ای جمعی که تا امروز الهام‌بخش جهان مانده است.

امتیاز دهید: post

source

توسط bazaksara.ir