شما میخواهید رویاهایتان را به رسیدن به موفقیت است پس چگونه به رویاهای خود اعتماد کنیم؟ آیا رویایی در ذهن خود دارید که برای شما اهمیت خاصی داشته باشد ولی به خاطر اعتماد نداشتن به خودتان آن رویا را تا پایان ادامه ندهید و فراموش کنید؟آیا میترسید اگر در جهت رسیدن به آن قدم بردارید بعد از مدتی دلسرد شوید یا رسیدن به آن را به عقب بیاندازید یا برای همیشه فراموشش کنید؟
آیا تاکنون در زندگی خود، فعالیتی را آغاز کردهاید که ناتمام رهایش کنید؟ در ادامه با زوم لایف همراه باشید تا بدانیم که چرا باید به به رویاهایمان اعتماد کنیم.
یک دقیقه به پاسخ این سؤال بیاندیشید:
اگر کسی همین حالا شغلی به شما پیشنهاد کند، آیا عکس العمل شما به این، چنین نیست: « وای، شک دارم بتوانم از عهدهاش به خوبی برآیم، چندان در این کار اعتماد به نفس ندارم؟ »
اگر در آن شغل لازم به انجام کارهایی باشد که شما هیچگاه انجام ندادهاید، این پیشنهاد شغلی را قبول میکنید؟ از این که شغل جدیدی را شروع میکنید خوشحال میشوید یا مضطرب ؟ آیا به خودتان اعتماد دارید که هر مهارتی لازم باشد فرا میگیرید تا بتوانید آن کار را به بهترین شکل انجام دهید؟
نقطهای که در آن، دیگر، رویاهایتان را ادامه ندهید، همان نقطهای است که اعتماد به نفس شما در آن لطمه دیده و از بین رفته است، این نقطه همان نقطهای است که در آن به خودتان اطمینان کافی ندارید.
زمانی که ذهنتان به شما میگوید: «بعید میدانم بتوانم موفق شوم» در واقع به خودتان میگویید:
« به خودم اطمینان ندارم که بتوانم مطالعه کنم، یاد بگیرم و هر کاری لازم باشد انجام دهم تا به آرزوها و رویاهایم دست یابم». هر چقدر به اراده خود اطمینان داشته باشید، اعتماد به نفس بیشتری هم در خود احساس خواهید کرد. اصولاً نیز داشتن خود باوری به این معناست: به خود اطمینان داشته باشید که میتوانید ترسهای که در وجودتان هست، از بین ببرید و تسلیم نشوید.
حتما داستانهای زیادی از زندگی اشخاصی شنیدهاید که از «صفر» شروع کرده و در شغل خود به شکلی باور نکردنی به موفقیت رسیدهاند. شاید داستان مردی که فروش مرغ سوخاری را در یک شهر کوچک آغاز کرد و پس از مدتی به تاجری 20 میلیون دلاری مبدل گشت، را شنیده یا خوانده باشید، حتما در آن هنگام با خودتان فکر کردید، « وای، چه شانسی! چقدر درست تونسته از شانسش استفاده کنه!» ولی هیچ کس این قسمت داستان را برایتان بازگو نکرد که او چندین بار شکست خورد و همهی سرمایهای را که به زحمت به دست آورده بود را از دست داد و مجبور شد مجدداً شروع کند. او چندین بار با مشکلات بزرگی مواجه شد که هرگز فکر نمیکرد بتواند از آنها عبور کند.
به نظر شما این تاجر ثروتمند چه چیزی داشت که اکثر ما آن را نداریم؟ او به خودش اعتماد داشت و هیچگاه مأیوس نشد. هر اتفاقی پیش میآمد برای او ذرهای اهمیت نداشت. شاید نمیدانست که چطوری میخواهد به حرکت ادامه دهد یا راه درست کدام است. فقط مطمئن بود که هرگز نمیخواهد «جا بزند» حتی وقتی که اشتباه میکند و با شکست مواجه میشود.
source